سرزمین دوستی
سرزمین دوستی

سرزمین دوستی

Cartoon Land

قسمت دوم سرزمین جادوگری

برو ادامه 
ویوار: دخترا اماده هستین؟

ما : بلههههههه

ویوار: گفتم اماده هستین؟

ما : بلهههههههههههههههه

ویوار: گفتم اماده هستین یا نه ؟

ما : بلهههههههههههههههههههههه 

ویوار: گفتم اماده هستین ولی نه این بارو شوخی کردم بیاین برین مسابقه بدین

ما تندی رفتیم تا مسابقه بدیم

بعد  نوبت من شد تا با سانتس مسابقه بدم

چوب جادوهامونو برداشتیم تا مسابقه بدیم 

ویوار: یکککککک دوووو سههههههه شروووووع

سانتس چوبشو برداشت و با یک چرخش اونو به کار انداخت

منم چوبمو با یک چرخش به کار انداختمو شروع به جنگ کردیم

سانتس از خیلی جادوها استفاده کرد اما نمیتونست منو شکست بده

سانتس از یه جادوی دیگه استفاده کرد و منم از همون جادو برای شکست سانتس استفاده کردم

جادوی سانتس داشت زیاد میشد و من داشتم میباختم برای همین پاهامو محکم رو زمین نگه داشتم و از تمام نیروم استفاده کردم

جادوی من زیاد شدو سانتس باخت اما چون از تمامی نیروم استفاده کرده بودم رو زمین افتادم اما زمین پر از خاک و مه شده بود . 

تا کسی ندیده بلند شدم ولی قلبم خیلی درد گرفته بود .

ویوار وقتی دید من برنده شدم با خوشحالی گفت : برندهههه ی این مسابقه کسی نیست جز سابرییییییینااااااااااااا

همه ی دوستام با خوش حالی پیشم اومدن و بغلم کردن 

دایسفیل دستمو گرفت و : با من بیا 

دایسفیل منو بیرون از زمین بازی برد و : دیدم وقتی سانتس افتاد قلبت درد گرفته بود چون من تمام مدت داشتم نگاهت میکردم 

دیدم دستتو رو قلبت گذاشتی میخوای ببرمت خونه

من: ممنونم دایسفیل نمیخوام 

دایسفیل : تو چت شده بود خواستی از تمام نیروت استفاده کنی اخه؟

من: میخواستم برندتون کنم ، حالا چرا داریم مخفی حرف میزنیم؟

دایسفیل: مخفی حرف نمیزنیم که دختر الان تو زمین بازی هستیم

من : عع واقا ، اطرافتو ببین 

دایسفیل : راست میگی حواسم نبود ببخشید 

و منو برد تو زمین بازی 

ایتک : سابرینا تو عالی هستی نمیدونم چی بگم

نووا : از اینکه دوستی به قهرمانی تو دارم افتخار میکنم 

ویوار: بسته دخترا خجالتش ندین 

همون موقع مادرم سایمون و خواهرام اومدن 

سایمون : میبینم برنده شدی ، افرین 

جسیکا خواهر کوچیکم : چیییییییییییییی تو بردییییییییی؟ باید برات لباس قهرمانی بدوزم 

باربارا خواهرم : زحمت نکش عزیزم من خودم برای سابرینا یه هدیه دارم

سلنا خواهرم : من همین الان هدیتو بهت میدم و یه چاقو در اوردو زندیک کردنم کرد و : باید هدیتو به من بدی ، نه نمیخواد میخواستم 

صحنه رو ترسناک کنم ول کن . و از پیشم رفت پیش مامان

من : ممنونم سلنا ، باربارا ، جسیکا و مامان  خب همش برای این بود که دوست خوبم دایسفیل و همچنین معلممون ویوار کمکم 

کردن و ازشون تشکر میکنم

ویوار : واقا سابرینا دختر خوبیه ما همه دوستش داریم

دایسفیل اومد نزدیکمو دستشو رو شونم گذاشتو : ممنونم سابرینا ی عزیزم تو با اومدنت به این سرزمین مارو خیلی خوش حال

کردی عزیزم ، نمیدونم با داشتن دوستی مثل تو باید چی بگم

من : ممنونم دایسفیل خجالتم میدی

دایسفیل بهم لبخند زد

سانتس و دوستاش که مارو با کینه نگاه میکردن از جاشون بلند شدن

یکی‌از دوستای سانتس گفت : خب سانتس جان میخوای چیکار کنی الان که ما باختیم و باید از معلممون دعوا بشنویم خب چی 

شد سربلند شدیم؟ چرا نیروی چوب و زیاد نکردی ؟

سانتس : هیچ ایرادی نداره من میدونم چه شکلی این سابرینا رو از شادی کردنش در بیارم 

خب این قسمت تموم شد خوش باشید
 
نظرات 5 + ارسال نظر
پانی سه‌شنبه 10 اسفند 1395 ساعت 16:45 http://beautifulponies.mihanblog.com

سانتس هم رومغزه ها

کاملا درسته

فلاترجین اونت شنبه 22 اسفند 1394 ساعت 19:21 http://WWW.LOVEPONY4EVER.MIHANBLOG.COM

واییییییییییییییییییییییییییییی این سانتس خیلی رو مخههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه

اره

♥♥miss Liya♥♥ سه‌شنبه 11 اسفند 1394 ساعت 22:33 http://Schoolliya.mihanblog.com

خیلی خوف بید

ممنون بیدم

LO0OVE شنبه 8 اسفند 1394 ساعت 00:13 http://maloosak.69.mu

خیلی از سایتتون خوشم اومد موضوعاتشو متنوع ترکنین بهتره

از ته دل خیلی دوست دارم شما هم به من سر بزنید
89651

ممنونم
حتما
تو دختری دیگه
مطمعنی ادرس و درست دادی ؟ این که میره تو کسب در امد اینترنتی

rainbow dimond جمعه 7 اسفند 1394 ساعت 21:11

مثل همیشه معرکه بوددددد

ممنونم واقا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد