مصاحبه با دایسفیل

اره درسته ، این دختر دایسفیل هستش

خب دیگه برو ادامه 

صبر کن صبر کن

یعنی همش من باید بگم برو ادامه!

اخه خجالت نمیکشی دیگه با سواد شدی!

خیل خب بابا دعوا نگیر و داد نزن!

باشه بابا تو خوبی!

حالا‌باید کجا بری؟

افرین 

 من خوابیده بودم

دایسفیل در میزنه و سریع میاد تو

من : سلام دایسفیل، چی شده چرا الان بیدار شدی!

دایسفیل : یعنی خودت نمیدونی چرا !

من: خب راستش نه نمیدونم

دایسفیل : جدی ؟ قرار بود با من مصاحبه کنی دختر    تو چقد فراموش کاری

من :   اول تو ساعت و بهم بگو

دایسفیل: ساعت ۵:۳۰ صبحه

من : آیوووووووو بگیر بخواب

دایسفیل : اووووف سابرینا     ما تو اردو هستیم،تو باید یک ساعت دیگه پاشی و بچه ها رو ببری گردش          

من : راست میگی ، خیل خب باشه،سوال یک، رنگ مورده علاقت؟

دایسفیل: خب بنفش، آبی، سبز، فیروزه ای

من : خیل خب سوال دوم غذای مورده علاقت؟

دایسفیل : سالاد 

من : سوال سوم دوستای صمیمیت؟

دایسفیل : تو و نووا و ایتک و فلی و دایمند و ماندانا و اسنو اونت و تمامی کسایی که به اردو اومدن

من : اوووووجادوگری

دایسفیل : سابرینا

من : باشه سوال چهارم ، از کی بدت میاد؟

دایسفیل : از اون سانتس و دوستاش که الان تو مدرسمونن

من : خب سوال پنجم و سوال اخر کار‌هر روزت؟

دایسفیل: با شماها بودن ، جادو کردن، جادوگری

خب تموم شد

خوش باشید

دایسفیل : نظر یادتون نره این مصاحبه خیلییی مهم و با ارزشه

من : دایسفیل

دایسفیل: باشه

من : خیل خب بای  اوه ساعت و ببن ساعت۵:۴۵ من زودی باید لباس بپوشم و بقیه رو برای اردو اماده 

کنم