ایشون کلوئی هستن
نخواستم با لباس جادوگری بکشمش ، اخه با تبلتم کشیدمش صبح بود ، جسیکا و سلنا اومدن بالای سرم ، جسیکا و سلنا : سابرینااااااااا
من تندی از سرجام با شدم و موهام سیخ سیخ شد : وااااای چه خبرههههه ؟ هان ؟ جسیکا
سلناااااا
سلنا : جسیکا بهم گفت بیدارت کنیم
جسیکا : عههههه،من نگفتتتتمممم
من : میشه بگین چه خبره؟
سلنا و جسیکا همین شکل که دعوا میگرفتن : توووو مصاااحبههههه داااارییییییی
من : با کیییییی ؟ اهان با کلوئیییییییی وای من برم مصاحبه کنننننمممممم (( چون یادم رفته بود کلافه گذاشتم ))
من تندی از بله ها اومدم پایین و سریع سوار چوب جادوگریم شدم و اومدم پیش کلوئی
من : سلام ، ببخشید دیر شد کلوئی جان خب شروع کنیم؟
کلوئی : بکن
من : خب سوال اول رنگ مورده علاقت چیه؟
کلوئی : بنفش ، صورتی چرک ، سرمه ای
من : خب سوال دوم چه غذایی رو دوست داری ؟
کلوئی : قارچ سوخاری ، پنکیک شکلاتی ،
من : خوبه ، خب سوال سوم دوستات ؟
کلوئی : سانتس ، ویلن ، تو ، دایسفیل ، دخترای اردو
من : عجب ، خب سوال چهارم از کی متنفری؟
کلوئی : سانتس ، اگنس
من : اوووو،خب سوال پنجم ........
سانتس وسط حرفم : کلوئیییییییییی، بیا اینجا ببینم تو نباید با اون سابرینا حرف بزنی
من سریع چوب جادومو برداشتم و سانتس و غیب کردم.
من : سرگرمیت چیه؟
کلوئی : جابه جا کردن اجسام ، پرواز کردن
من : خب تنفرات ؟
کلوئی : دروغ ، دو رویی
من : خب همین تموم شد
کلوئی رو به شما : ممنونم که مصاحبم و خوندین خیلی دوستون دارم
دایسفیل سریع سر در میاره و دوربین و میگیره سمت خودش : نظر فراموش نشه
من و دایسفیل و کلوئی : بااااااای تا هاااای
سلام وبت قشنگه ب منم سر بزن خوشحال میشم
اره تاثیر داشت
خخخ :-\
کلوئی همونیه که تو اردو باهاش اشنا شدیم و از گروه سانتس اینا بود؟
اره درسته
کلوئی چه شخصیت جالبی داره
خخخخ اره چون زنده ازش مصاحبه کردم