سرزمین دوستی
سرزمین دوستی

سرزمین دوستی

Cartoon Land

قسمت ۲۲ سرزمین جادوگری و قسمت اخر فصل سه

بله درسته ما الان فصل سه هستیم


فصل یک که سابرینا تازه میاد مدرسه جادوگری و جادو یاد میگیره


فصل  دو هم میبرمتون اردو که البته اونم تو داستانم حساب میشه


فصل سه هم که با سانتس خوب میشیم و میریم مسابقه


اینم پوستر این فصلم بود



نظرتون چیه خوبه؟


برو ادامه  سانتس میاد پیشم و : سابرینا غصه نخور ، دیگه گذشت الانم ما دیگه دایسفیل و نمیبینیم ، غصه نخور قوی باش و به 


مسابقه ادامه بده


من پا میشم و خیلی اروم با گریه میگم : باشه ، بیاین به راه ادمه بدیم


بعدش به راه میوفتیم


ویوار هم که شاهده تمامی اون صحنه ها بود بغضش گرفت و با ما اومد


چندین دقیقا بود که همه ساکت بودن تا اینکه سپرا شروع به حرف کرد


سپرا : واقعا خیلی مسخره بود 


نایتمر اسنو : اره واقعا خیلی مسخره بود واقعا خندم گرفت


انه لیز : حقم داری بخندی ، یکی رفته تو نور و از بین رفته واقعا خنده داره


روزیلا و اریلا هم پست سرش خندیدن


من دستم و میزارم رو گوشم و خیلی خیلی اروم میگم : بسه دیگه بسهههه


و بعد چندین قطره اشک ریختم


سانتس که من و دید و یه گروه جادوی آتشین گفت : هیییی شماها ، اصلا دوستی حالیتون نیست ؟ بدبخت سابرینا


بخاطر دوستش ناراحته و شما هم دارین اذیتش میکنین؟ واقعا خجالت نمیکشین ؟


بعدش سانتس به من نگاه کرد و من فقط براش یه لبخند کوچیک زدم و چشمام برق زد


یه دفعه شارلوت گفت : واقعا هم باید خجالت بکشن ، سابرینا به اون خوبی و دارن مسخره میکنن ، باید برای کاری که


میکنین بخندین


اگنس : حیف که اینا چیزی غیر دعوا رو بلد نیستن


سپرا : شماها فقط میتونین بگین دعوا؟ چیز دیگه ای تو ما نمیبینین؟


دایمند : اخه دعوا کار همیشه ی شماست


نووا و تلما و ایتک : شماها اگه میدونستین دوستی چی هست الان اینقد حرف از ما نمیشنیدین


کلوئی و شارلوت : والا راست میگن 


شکیرا و ملیکا و سالویا : حرفاتون خنده داره


یه دفعه امیلی با سرعت میره پیشه گروه آتشین و میگه : دارین بدجور رو مخم میگیرن کاری نکنین که...


یه دفعه فلاترجین میکشتش عقب و : لطفا اروم باش 0_0


امیلی : باشه 


دایمند و ماندانا : واقعا شما از دوستی چی میدونین تنها چیزی که میدونین دعواست؟


لیندا : اره ما فقط میدونیم دعوا چیه ، خب که چی؟


سانتس : و این یعنی که شماها وقتی چیزی رو نمیدونین الکی حرف نزنین


استلا و لایرا : کاشکی از اول این و میدونستین که واسه خودتون نباید حرف بزنین


اسنو دریم و جک : واقعا


همون شکل که دعوا میگرفتن یه دفعه دوباره اون نور و دیدیم ، همه ساکت شدن و با ترس عقب رفتن


یه دفعه نور دایسفیل و از خودش میندازه بیرون و میره


من تندی میرم پیش دایسفیل و : دایسفیلللل ، دایسفیللللل ، زنده ای ؟ اگه زنده ای جواب بده 


بعدش یکم رو سرش آب ریختم ولی بیدار نشد ، قلبش و گوش کردم و دیدم نمیزنه!


بعدش رو زانو هام نشستم و بغضم گرفت و گریه کردم و گفتم : نهههه نههههه چرااااااااا؟  


 یه دفعه همه ی خاطره های من و دایسفیل اومد جلوی چشمم


وقتی تازه رفته بودم دانشگاه :


من : میترسم که اینجا پر از جادوگرای پیر باشه 


دایسفیل : نه نگران نباش هممون هم سنتیم


وقتی دایسفیل بهم آب داد


من : این آب از کجا اومده ؟ خیلی خوش مزست


دایسفیل : این یه آب جادوییه که از جنگل جادوگرا اومده


وقتی تو جنگ با سانتس برنده شدم


دایسفیل : دختر بهت چی بگم واقعا بهت افتخار میکنم


من : منم همچنین


بعدش اروم آه میکشم و چند قطره اشک میریزم


همه ی دوستام داشتن گریه میکردن


ویوار اروم میاد پیشم و دستش و رو شونم میزاره و با صدای ملایم و مهربونی میگه : سابرینا بلند شو 


منم اروم بلند میشم و به ویوار نگاه میکنم


ویوار سانتس و صدا میکنه و میگه بیاد پیشم ، سانتس هم میاد ، ویوار به من و سانتس میگه : چوب جادوتونو بچرخونین و


به هم نزدیک کنین


من سانتس هم همین کا رو کردیم ، یه دفعه یه نور خیلی قشنگ از جوب جادومون بیرون میاد و میره تو هوا


ویوار رو به همه ی بچه ها میگه : دخترا شما هم چوب جادوتونو در بیارین و مثل سانتس و سابرینا به دیگری نزدیک کنین


همه این کار و کردن و شدت نور زیادتر شد و به دایسفیل خورد ، بعدشم از بین رفت


دایسفیل چشماش و باز میکنه و بلند میشه و میگه : اخ سرم ، اوا چی شده چرا همه دارین من و نگاه میکنین؟


من و ایتک و نووا تلما سریع میایم و دایسفیل و بغل میکنیم


دایسفیل : چی شده مگه من تو نور نرفته بودم پس چرا الان زندم؟


من و سانتس اروم میخندیم 


ویوار : دوستات کمکت کردن تا زنده شی


من : اونم فقط به لطف شما


ویوار خجالت کشید


بعدش همه با شادی به دانشگاه برگشتیم ، ویوار گفت : من میخوام برنده رو اتنخاب کنم همه اماده هستین؟


هممون : بله


ویوار : دوتا گروه هستن که تو این مسابقه به هم دیگه کمک میکردن و با هم دیگه دوست بودن ، اون گروهم گروهی 


نیست جز گروه ستاره ی جادویی و جادوی مهربونی 


همه برامون دست زدن و ما همه خیلی خیلی خوشحال بودیم 


بعدش ویوار به گروه جادوی آتشین میگه : متاسفم که باختین ولی واقعا رفتاراتون با گروه های دیگه خیلی بد بود


بعدش ملکم و ریجینا اومد و گفت : واقعا از گروه ستاره ی جادویی و جادوی مهربونی ممنونم که ما رو سربلند کردین


و بعدش پرنسس ما یعنی پرنسس روبینا گفت : واقعا ازتون خیلی ممنونیم خیلییییی ممنونیم


اون شب وقتی به خونه برگشتم با خوشحالی ماجرا رو تعریف کردم و خیلی شب خوبی بود



پایان


خیلی قشنگ بود مگه نه؟


خب حالا اگه فصل جدید و میخواین باید خانواده ی سابرینا رو پر کنین تا من فصل جدید و بزارم


بای








نظرات 9 + ارسال نظر
Pani شنبه 30 اردیبهشت 1396 ساعت 20:48

وااایییی عااالییی بوووود و محشششرررررر

ت.ت.ت.ت.ت.ت.ت.ت.ن.ن.ن.ن.ن.ن.ک.ک.ک.ک.ک.س.س.س.س.س.س

Negin جمعه 16 مهر 1395 ساعت 23:26

کسی اصلا این داستانا رو میخونه؟

کی بخواد بخونه؟ هیچکی

Negin جمعه 16 مهر 1395 ساعت 23:22

هه نمیدونی چقدر دلم برای اینجا تنگ شده بود

مثل من ........

فلای پنج‌شنبه 31 تیر 1395 ساعت 15:46

اونا حق ندارن خواهر که قبلا می خواستم بکشمش اضیت کنن

سابرینا : اوووو مرسی

Snow چهارشنبه 30 تیر 1395 ساعت 18:20

عالللی
فقط...من کی میام

باید ثبت نامی پر شه تا شخصیت اصلی شی و هستی و میمونی

rainbow dimond شنبه 26 تیر 1395 ساعت 15:38

اره اسمش مجیک انو وریا هست

اسمش قشنگه

rainbow dimond شنبه 26 تیر 1395 ساعت 02:08

اویهههه گریم گرفتتتتتت
ولی عالیییی بودددد
من دختر خالتم و اینو میدونی خواهرم کشور بغلیتونو اداره موگوله ؟


اوه اوه نهههههه نمیدونستم

استلا جمعه 25 تیر 1395 ساعت 21:56

خیلیییی قشنگ بود اجی

منم از اون قسمت که داشت خاطره هاشون رو مرور میکرد خوشم اوومد.

کارت درسته

مرسی منم از اونجاش خوشم اومد

فلاترجین جمعه 25 تیر 1395 ساعت 20:17

معرکه بوددددددددددددددددددددددددددددد

اونجا که دایسفیل قلبش نمیزد همه گریه میکردن بدجور بغضم گرفت.گفتم حتما پایانش غم انگیره و دایسفیل.مخصوصا اونجا که خاطراتتون و مرور کردی کم مونده بود گریه کنم.خیلی قشنگ بود

مرسی اتفاقا منم ناراحت شده بودم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد