سرزمین دوستی
سرزمین دوستی

سرزمین دوستی

Cartoon Land

امروز بهترین روز عمرمهههههههههه

برید ادامه
دیروز فلی گفت فردا که امروزه میاد رشت
اما نتونستن رفتن انزلی
فلی بهم پیام داد میتونین بیاین انزلی
گفتم اره
بعد سریع ناهار خوردیم و هماهنگ کردیم
گفتم تا کی هستین؟
گفت تا ۴:۳۰ .۵
گفتم کجا میرید
گفت بلوار انزلی
بعد ماشین گرفتیم شهرداری و از اونجا یه ماشین دیگه گرفتیم رفتیم انزلی
من همش ساعت و نگاه میکردم و میترسیدم و همش از مرجان میپرسیدم کی میرسیم
وقتی رفتیم نزدیک پارک شدیم دیدم پیام داده کجایید خیلی مونده برسید؟
گفتم در ورودی
گفت کدوم در ورودی همون که پیشه شیرسنگه؟
گفتم نه
گفت پس کجا ؟
گفتم شما کجایید؟
گفت پیشه شیرسنگ و قایق
بعد یکم گشتیم پیداشون نکردیم
فلی رنگ لباسشو گفت منم گفتم
بعد اومد پیدام کرد
وقتی نزدیک میشد از هیجان میمیردم واسه همین مخفی شدم اما وقتی نزدیک تر شد دیگه اومدم جلو
بعد رفتیم قدم زدیم و من و ریحانه رو یه صندلی نشستیم بقیه رفتن قدم زدن
همش میخندیدیم و .......
من از کیفم کارت پستالی که برای ریحانه درست کردم و در اوردم بهش دادم
میخواست نوشته ای که براش نوشتم و بخونه که من سریع کارت پستال و تو دستش بستم 
من : نخووووووون
ریحانه : بالاخره که میخونمش
من: مخفی نخونی ها
ریحانه : 
اونم نقاشی بهم داد و یه چیز دیگه
نقاشی فلاترجین و سابرینا و دارینگ دش و تیلا رو کشیده بود
نقاشی و اون یکی رو میذارم تو کیفم
ریحانه  : حرف بزن
من  : دارم حرف میزنم
بعد تو کیفم و نگاه میکنم و یه برگه کوچولوعه تبلیغاتی پیدا میکنم و اون ورش که سفیده رو به ریحانه نشون میدم: امضاش کن
ریحانه: هنوز انیمیشن و نساخته و معروف نشده میگه امضا بده
من: خوبه که ! 
ریحانه نقاشیش و برمیداره: بذار ببینم امضا کردمش یا نه.......اها اینجاس
بعد بهم نشون میده
من: امضات سادس پس میتونی ۱۰،۲۰،۳۰،۴۰،۲۰۰تا امضا بدی
ریحانه: نه
من: باید امضا بدی
بعد نمیدونم بحث به کجا میرسه سر امضا کردن که  فلی میگه ۱۰۰۰  خوردت میکنه
من : منم ۲۰۰ تیکت میکنه
ریحانه: ولی من ۱۰۰۰ خوردت میکنم
من: عه ۲۰۰ از ۱۰۰۰ کوچیک تره که اه
ریحانه:
بعد اون گوشیش و بهم نشون داد و یه کوچولو موچولو اذیتش کردم
همین شکل که نشسته بودیم یه خانومه میاد بالا سرمون: خانوما
من یهو با ترس نگاه میکنم
ریحانه خیلی معمولی نگاه میکنه
خانومه: چرا میترسی؟
من: همینجوری
بعد  میبینم ریحانه داره بخاطره ترسیدنم میخنده
من تو دلم: نخند دختر موذی
یعنی دلم میخواست بزنمش( به شوخی )
بعد ریحانه جواب زنه رو میده و اون میره
یکم بعد ریحانه گفت حوصلم سر رفته بقیه کجان؟
بعد گوشیش و برداشت زنگ بزنه به خواهرش بپرسه کجان
من :
ریحانه: چرا میخندی؟
من: یه چیزی یادم افتاد
ریحانه: نخند
یعنی قشنگگگگگگگ ضدحال میخورم و خندم میره
من اروم زیر لب: بدجنس
ریحانه: الو.....شما کجایین؟..........پشت سرمون؟
بعد دوتایی برگشتیم نگاه کردیم
ریحانه وسیله هاش و برداشت بره من مونده بودم 
ریحانه : بیا دیگه
بعد منم بلند شدم .ریحانه رفت پیش خونوادش منم رفتم پیشه مرجان
با هم قدم زدیم رفتیم کافه سنتی
من اول نفهمیدم کجا میریم اما بعد اینکه کافه سنتی رو دیدم یه جوری شدم
رفتیم تو من پیش ریحانه نشستم
یه زنه گفت چی میخواین؟
من اول گفتم نمیخوام و......
یه دفعه فلی به شونم زد و با خنده : بگو دیگه
من: خب......
خواهرای ریحانه گفتن باقالی
مامان ریحانه و مرجان گفتن چایی
ریحانه گفت بستنی
منم گفتم بستنی اما زنه فکر کرد میگم طالبی بستنی
گفت : شما دوتا چایی اون دوتا باقالی اون یکی بستنیو این یکی فالوده بستنی
خواستم بگم نه اما دیدم پیشه فلیم خجالت کشیدم و نگفتم
بعد اینکه اوردن خجالت میکشیدم بخورم اما وقتی دیدم فلی هم بی خجالت داره میخوره منم اروم شروع کردم خوردم
تا فلی بستنی رو خورد و من ترسیدم دیگه نخوردم اما دیدم فلی شروع کرد خوردن باقالی ها پس منم اروم خوردم ولی تا دست برداشت منم نخوردم.بعدش خواهر ریحانه از من و ریحانه عکس گرفت مرجانم گوگیش و در اورد از من و ریحانه عکس گرفت.برام جای افتخار بود
پول همه خوراکی ها ۳۰ هزار تومن شد
مامان ریحانه میگفت گرون میدن مرجان خواست پول بده انا اعتراض کردن که یه دفعه دیدم صدای خنده ریحانه اروم داره میاد.خندم گرفت
بعد از اونجا اومدیم بیرون و رفتیم از پله ها رفتیم بالا تا خداحافظی کنیم
ریحانه یه لحظه رفت پیش خونوادش و منم یکم با مرجان حرف زدم و بعد فلی دوباره اومد پیشم تا اونا برن ماشین بیارن
مرجان میگه از این فرصت استفاده کن با فلی حرف بزن
منم اروم میرم پیش ریحانه
ریحانه هی بهم میگفت چرا حرف نمیزنی و .....
ریحانه: چقدر خجالت میکشی اخه....
من: من خجالت نکشیدم
ریحانه: مشخصه 
من : من واقعا خجالت نکشیدم
ریحانه: وقتی میخواستم کارت پوستال و بخونم خجالت کشیدی
من : من خجالت نمیکشم میخوای بخونش
ریحانه: تو ماشین رفتیم که میخونمش
من: نه الان بخونش
بعد ریحانه کارت پستال و در اورد تا بازش کرد من دستمو جلوی نوشته ها اوردم: نخووووون
ریحانه:
من: باشه باشه بخون
بعد دستم و برداشتم
من: وای خدای من 
بعد از اینکه خوند: اها.......خب
من: امضامو ببینننن
ریحانه: دقیقا الان چی نوشتی؟
من: هیچی نوشتم H
ریحانه: کدوم شخصیتت اولش H داره؟
من : نه شخصیتم نیست یکی دیگس
ریحانه :کی؟
من: اسمت چیه؟
ریحانه: ریحانه
من: خب دیگه اولش H داره
ریحانه واسم رو تیر برق با دستش مینویسه : R..E..Y..H..A..N..E..H
من: وای من چقدر خنگم
ریحانه: اخرش فقط یه H داره
من: باید امضامو عوض کنم
بعد مامانشون ماشینو میاره و میریم ازشون خداحافظی کنیم
فلی: حرف نزدی باید عقدمو خالی کنم
بعد سه بار پشتمو میزنه و میگه حرف نزدی خیلی بدی موقع دست دادن محکم دستمو بالا و پایین میاره
همه:ریحانه
بعد ریحانه سوار ماشین شد دست تکون داد منم دست تکون دادم
بعد ما یکم تو اون پارک موندیم و قیمت قایق سواری رو پرسیدیم ولی من خوشم نیومد سوار نشدیم یه جا تو همون پارک عکس گرفتیم و بعد با ماشین اومدیم و تو راه تو ایمو با ریحانه حرف زدم
امروز بهترین روز عمرمهههههههههههههههههههه