سرزمین دوستی
سرزمین دوستی

سرزمین دوستی

Cartoon Land

قسمت 30 سرزمین جادوگری و قسمت 7 فصل 4

ادامه 
شب شد

باروتی یه گوشه نشسته بود و غصه میخورد

باروتی:چرا....چی شد اخه......هم دوروتی رو از دست دادیم...هم سابرینا......میخواستم دوروتی رو شاد نگه دارم....میخواستم سابرینا بدونه دوستش دارم

بعد شروع کرد اشک ریختن

سان رفت و کنار باروتی نشست: هعی....اروم باش.....سابرینا تورو همیشه دوست داشت...

باروتی: تو...از کجا میدونی؟

سان یه لبخند تلخ زد: از رفتارش مشخص نبود؟اون حتی موقع رفتنش قدرتش و بهت داد...اون زندت کرد...

باروتی شکه شد:ی....یعنی....

سان: درسته....اون دوست داره.....دوروتی هم...بخاطر زنده بودن سابرینا فداکاری کرد........

صداش بغض دار شد و ادامه داد : فقط نمیدونم من چرا زندم

بعد بلند شد رفت بیرون

باروتی هم سرش و رو زانوهاش گذاشت و گریه کرد

نصف شب......

-: هی.......اینجا کسی نیست؟

+: من هستم.....تو کی هستی؟

-:من......دوروتی ام

+: دوروتی......حالت خوبه؟ خوشحالم سالمی.....ممنون بخاطر فداکاریت...

دوروتی: خواهش میکنم سابرینا.....وظیفه بود.اون نور سفید چیه؟میای بریم سمتش؟

سابرینا: آه....اره

بعد اروم سمت سفیدی قدم برداشتن

-: سابرینا و دوروتی زندن! واااااای دلمون براتون تنگ شده بود

سابرینا و دوروتی: سان؟؟

یکی دوید و بغلشون کرد : لطفا دیگه تنهامون نذارید

سابرینا و دوروتی: ت...تلما

-: خوشحالم که سالمید 

سابرینا و دوروتی: نوواااااا

-: دوروتیییییییییییی سابرینااااااااااااااا

سابرینا و دوروتی: ریتاااااااااااااااا

-: هی من و یادتون نره

همه برگشتن نگاه کردن.ژولیت خانوم بود

همه : ژولیت خانووووووم

و همه هم و بغل کردن

سابرینا: واااااااااااااااااااایییییی

سان که رو یه سنگ نشسته بود و اشک میریخت : نهههههههههههههههههههه.....هااااااااااااااااااااا؟؟؟؟

دوروتی: هااااااااااااا چیه کیه کی حمله کرده؟

سابرینا : دوروتی........ساااااان

دوروتی : هاااااا دوروتی سان؟؟؟؟؟ هاااااااا؟....سااااااااان..سابریناااااااا

سان که با تعجب نگاه میکرد:شما.....چطور ممکنه؟  شما.....شما.....

اشک از چشماش ریخت: دنبالم بیاید....

سابرینا و دوروتی هم بلند شدن و دنبالش رفتن

سان در و باز کرد: بچه هااااااااااااا ببینید کیا اینجان

همه : هاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا؟

باروتی: چطور ممکنهههههه؟

سابرینا: راستش...خودمونم نمیدونیم....یه رویا دیدیم....بعد هم.....

ژولیت: این فوق العادس

تلما: من فکر میکردم شما رو برای همیشه از دست دادم

نووا: ما خیلی ناراحت بودیم

ریتا: حس کردم تنها شدم

سان: نه تو ما رو داشتی......

ژولیت: خب مرگ چطور بود؟

سابرینا: خیلی عجیب........

ریتا: بی خیاااال بیاید خوش باشیم

همه: باشه

دوروتی: هی....داداش. چیزی هست که تو دلت مونده باشه؟ مثلا چیزی که بخوای به سابرینا بگی؟

همه جز سابرینا موذی باروتی رو نگاه کردن

باروتی: ام...نه فکر نکنم حرفی تو دلم مونده باشه

سان : تو دل سابرینا چی؟

سابرینا: عهههه.....خب نه

-: به بهههه میبینم زنده شدین

سابرینا: بس کن دیگه

بعد سمت فلاترجین جادو پرت کرد

فلاترجین جاخالی داد اما یه جادوی دیگه بهش خورد

باروتی: با سابرینا کاری نداشته باش

سابرینا:

دوروتی: پس من چی؟ منم مرده بودم.........

فلاترجین به سمت سابرینا حمله کرد و یه جادوی قوی رو سمتش پرت کرد

سابرینا: اوه

باروتی: سابرینا هنگ نکنننن

سابرینا جاخالی داد

فلاترجین سمت باروتی جادو پرت کرد و باروتی هم جاخالی داد

یکی سمت فلاترجین جادو پرت کرد و فلاترجین خورد تو درخت

فلاترجین: اخخخخخخ

سان با جادو طناب برداشت و دست فلاترجین و به درخت بست

سابرینا: بازی بسه فلاترجین

فلاترجین: نههههههه

سابرینا: متاسفم.....اما......مجبورم

بعد جادو کرد و فلاترجین و جای دیگه ای ظاهر کرد

_____________________________


فلاترجین: ها......من کجام؟ 

تو یه زندون بزرگ بود

فلاترجین: حسابت و میرسممممممممم

_________________________________

سان: همچی تموم شد

باروتی: دیگه کسی نیست که بلایی سر سابرینا بیاره

دوروتی: پس منننننن چییییییییییی؟

سابرینا و باروتی دوروتی رو نگاه کردن

باروتی: دیگه قرار نیست دختر شجاعی بخاطر نجات دوستش فداکاری کنه

دوروتی خجالت کشید

سان: باروتی وقتشه.....سابرینا باروتی یه حرفایی باهات داره

دوروتی: تو هم حرفایی با باروتی داری

سابرینا و باروتی: ها؟ نهههههههه

سان: زود باشید

باروتی: خب...................سابرینا.........














برای ادامه نظر 





نظرات 26 + ارسال نظر
ریحانه یکشنبه 26 آذر 1396 ساعت 18:59 http://angizeh.blogsky.com

سلام خوبی ممنون که سر زدی

سلاااام خوبم خوبی؟
وظیفه دوست همینه

ریحانه شنبه 25 آذر 1396 ساعت 17:09 http://angizeh.blogsky.com

بی بلا راستی به این وبم هم سر بزن
http://angizeh.blogsky.com

ریحانه جمعه 24 آذر 1396 ساعت 21:12 http://angizeh.blogsky.com

خوشبختم عزیزم راستی یه پست دیگه نظر بده

منم خوشبختم
چشم

ریحانه جمعه 24 آذر 1396 ساعت 15:46 http://ponyland.blogsky.com

سلام کدوم پست نظر میدی؟ بگو ببینم مشکل از کجاست اگه درست نشد تو یه پست دیگه نظر بده
راستی اصل میدی؟

به پست اولت
بله
نگین هستم 13 ساله رشت

ریحانه سه‌شنبه 21 آذر 1396 ساعت 00:56 http://ponyland.blogsky.com

سلام دوست عزیز خوبی امیدوارم همیشه سربلند باشی خواستی به منم سر بزن خوشحال میشم ممنون اینم ادرس http://ponyland.blogsky.com
و http://galebeto.blogsky.com
شاد و پیروز باشید خداحافظ

سلام جییییییییییییییییییییغ خیلی دوست داشتم باهات حرف بزنم همین الان میام وبت و بهت نظر میدمممنون عزیزم تو هم همینطوووور
فقططططططط......دیگه نمیشه نظر داد نمیزاره

فلاترجین چهارشنبه 15 آذر 1396 ساعت 19:05

خب باور کن

سختههههه

فلاترجین چهارشنبه 15 آذر 1396 ساعت 19:04

جیغغغغغغغغغغغغغغغغ.انصاف نیست اونو فلاترجین نوشتهههههههههههههههههههههه

نه

فلاترجین سه‌شنبه 14 آذر 1396 ساعت 23:48

چرا تعجب کردی؟

عجیبه باور نکردنیه

فلاترجین سه‌شنبه 14 آذر 1396 ساعت 23:47

مدرک نداری

هه
به به تازه داره عاشقونه میشه

فلاترجین سه‌شنبه 14 آذر 1396 ساعت 23:42

خجالت لغو شده

جییییییییییییغ 0______0

فلاترجین سه‌شنبه 14 آذر 1396 ساعت 23:41

خب اشتباه گفتی عزیزم

نه درست کردم عشقم

فلاترجین سه‌شنبه 14 آذر 1396 ساعت 23:29

بغلللللل

هااااا اومدی؟0______0

فلاترجین سه‌شنبه 14 آذر 1396 ساعت 23:28

کی گفته دوست دارم؟

مننن

فلاترجین سه‌شنبه 14 آذر 1396 ساعت 23:23

ه.......ه.........ه.........هیچی..........ن........ن.......نشده

پس بیا بغلممممم

فلاترجین سه‌شنبه 14 آذر 1396 ساعت 23:22

چ......چ.....چیو باید اعتراف کنم؟

اینکه چیزای عاشقونه دوست داری

فلاترجین سه‌شنبه 14 آذر 1396 ساعت 23:04

جیغغغغغغغغغغغغ.ب.....ب......بازم.......بحث فاکسیو باز کردی

ارهچی شده مگه؟

فلاترجین سه‌شنبه 14 آذر 1396 ساعت 23:03

واییییییییییی.نه نه کی گفته من از چیزای عاشقونه خوشم میاد؟0_______0

من بگوووو اعتراف کنننن

فلاترجین سه‌شنبه 14 آذر 1396 ساعت 22:14

مرگ بر فلاترجین مرگ بر فلاترجیننننننن


من چی میگم؟خیر سرم شخصیت خیالیمه اون بمیره منم مردم0__________0


عزیزمممممم

فلاترجین سه‌شنبه 14 آذر 1396 ساعت 22:14

باروتی و سابرینا شیپ خیلی نازینننننننننننن

ریحانه پرنسس و فاکسی هم شیپ نازیییییین

فلاترجین سه‌شنبه 14 آذر 1396 ساعت 22:13

زیباااااااااااااااااااااا

میمیرم جدی جدیییییی

فلاترجین سه‌شنبه 14 آذر 1396 ساعت 22:10

فکرکنم پایان این داستان خوبه

شایدم بد باشه

فلاترجین سه‌شنبه 14 آذر 1396 ساعت 22:08

اخییییییی این دوتا چه گوگولینننننننن

مثل تو و فاکسین؟

فلاترجین سه‌شنبه 14 آذر 1396 ساعت 22:08

به به تازه داره عاشقونه میشه


ام...........یعنی ادامه

به بههههه یکی اینجا عاشقونه دوست داره

چ......چشم

فلاترجین سه‌شنبه 14 آذر 1396 ساعت 22:07

مهشررررررررررررر

نه بابا

فلاترجین سه‌شنبه 14 آذر 1396 ساعت 22:06

خدایی فلاترجین حقش بود

من.......دلم براش سوخت

فلاترجین سه‌شنبه 14 آذر 1396 ساعت 22:02

عالیییییییییییییییییییی

م.....م.....ممنون عشق من

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد